همراه خود نسیم صبا می برد مرا


یا رب چو بوی گل به کجا می برد مرا؟

سوی دیار صبح رود کاروان شب


باد فنا به ملک بقا می برد مرا

با بال شوق ذره به خورشید می رسد


پرواز دل به سوی خدا می برد مرا

گفتم که بوی عشق که را می برد ز خویش؟


مستانه گفت دل که مرا می برد مرا

برگ خزان رسیده بی طاقتم رهی


یک بوسه نسیم ز جا می برد مرا